از پیرزنه میپرسن شوهرت بدیم یا بفرستیمت مکه؟ پیرزنه میگه ننه جون مکه که فرار نمیکنه
------------------------------------------------
غضنفر پسرش کور به دنیا میاد اسمشو می ذاره حیدرمریم زاده !
------------------------------------------------
یارو بعد از عمری میره مو میکاره ، اسمش واسه حج واجب درمیاد .
------------------------------------------------
یارو بچش بعد از عید فطر به دنیا میاد، اسمشو می ذاره : پسفطرت !
------------------------------------------------
مامانه به بچه هه می گه : می دونم شیطون گولت زد موهای خواهرتو کشیدی ! بچه هه می گه : آره ولی لگدی که زدم تو شیکمش ابتکار خودم بود
------------------------------------------------
ازغضنفر میپرسن : شما کجای تهران میشینید ؟ میگه : هرجا که خسته شم !
------------------------------------------------
زن یه دکتر خسیس میمیره روی سنگ قبرش مینویسه:آرامگاه زری همسر دکتر رحیمی، متخصص اطفال،مطب خ جلفا ،کوچه سوم ساعت پذیرش8-2 291
------------------------------------------------
یارو به پسرش میگه: پسرم هیچ می دونی ناپلئون وقتی به سن تو بود، شاگرد اول کلاسش بود؟... پسر به پدر جواب داد: پدر جان هیچ می دونی که ناپلئون وقتی به سن تو بود، امپراتور بود؟!!!!!!
------------------------------------------------
یارو به یه دختر میگه اسمت چیه؟ دختره بهش میگه "شراره" ولی بچه ها صدام میکنن شراب ناب یارو میخواد یعنی کلاس بذاره میگه اسمه منم علی اصغره بچه ها صدام میکنن عرق سگی
------------------------------------------------
یه بنده خدائی یه جسد می بره پزشکی قانونی. بهش میگن: چطور مرده؟ میگه: سم خورده. میگن: پس چرا زخمیه؟ میگه: آخه نمی خورد
------------------------------------------------
مادر : پسرم ، من دارم می رم خرید یه وقت به کبریت دست نزنی ها پسر : نه مامان جون من خودم فندک دارم
------------------------------------------------
تقویم تاریخ: پانصد سال پیش در چنین روزی رومیان سنگ توالت را اختراع کردند و پنجاه سال بعد ایرانی ها با گذاشتن سوراخی در ته آن، آن را تکمیل نمودند.
------------------------------------------------
چوپان دروغ گو می میره می ره جهنم ازش می پرسن تو کی هستی؟ می گه دهقان فداکار!
------------------------------------------------
در یک همایش بزرگ مردی که کیف پول خود را با موجودی 10هزار دلار گم کرده بود، اعلام کرد که به یابنده کیف پول 100 دلار جایزه خواهد داد. شخصی از انتهای سالن فریاد زد: من 150 دلار می دهم!
------------------------------------------------
اولی: مدل جدید پیکان ضربه ی بزرگی بر پیکر صنایع خودرو سازی ژاپن وارد کرد. دومی: چطور؟ اولی: با دیدن این مدل جدید، تمام صاحبان و مهندسان اتوموبیل سازی ژاپن از خنده مردند!!!
------------------------------------------------
معلم از جان می پرسه: اگر تو 10 تا شکلات داشته باشی، دو تاشو بدی به جولیا، 3 تاشو بدی به رز و 4 تاشو به کیت، اونوقت چی خواهی داشت؟ جان می گه: 3 تا دوست دختر جدید!
------------------------------------------------
مادر: احمد! اگر من به تو ۱۰ تا بادام بدهم که آنها را به طور مساوی با جواد تقسیم کنی، چند تا به او می دهی؟ احمد: سه تا! مادر: ببینم! مگر تو حساب کردن بلد نیستی؟ احمد: چرا مامان من بلدم، ولی جواد که بلد نیست!
------------------------------------------------
افسر از سرباز پرسید: چه موقع یک سرباز مىتواند بدون اجازه از پادگان بیرون برود؟ سرباز: وقتى که مطمئن باشد گیر نمىافتد.
------------------------------------------------
پدر:« پسر جان! وقتی من به سن تو بودم، اصلاً دروغ نمی گفتم.» پسر:« پدرجان! ممکن است بفرمایید که دروغگویی را از چه سنی شروع کردید؟»
------------------------------------------------
اولی:« به نظر تو، هویج باعث تقویت بینایی می شود؟» دومی: «حتما، چون تا به حال هیچ خرگوشی را ندیده ام که عینک زده باشد.»
------------------------------------------------
کلفتی که تازه به استخدام آقا و خانم مسنی درآمده بود، می گفت: من آدم خیلی سخت کاری هستم، توی دهمون که بودم هر روز از هشت تا اسب و الاغی که داشتیم نگهداری می کردم، هیچ هم خسته نمی شدم، تازه شما که فقط دو نفرین!
------------------------------------------------
یک گدای پیر زن میره در خونه یک مردی گدایی. صاحب خانه: بازم تو اومدی گدایی??!! گدا:چیه پس توقع داری بیام خواستگاریت!!
------------------------------------------------
یکی تو خیابون هزار تومن پیدا می کنه میندازتش میگه : ما از این شانسا نداریم.
------------------------------------------------
از یکی میرسن ساعت چنده ؟ طرف هم بلد نبود ساعت بخونه. گفت : بدو بدو دیرت شد.
------------------------------------------------
یه روز یکی زنگ میزنه یه جایی میگه : ببخشید آقا اونجا شماره 2222222 است؟ طرف میگه: بله.. بفرمایین !! میگه آقا میشه به آتش نشانی زنگ بزنید ... بگید انگشت من توی شماره 2 گیر کرده..